اشعار آیینی خیمه...

اون همه قول و قرار پدرونه این بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 شهریور 1399

اون همه قول و قرار پدرونه این بود

متن شعر

اون همه قول و قرار پدرونه این بود

***

اون همه قول و قرار پدرونه این بود

اون همه لالایی های عاشقونه این بود

.

اون همه گفتی مراقبم می مونی این بود

اون همه گفتی که بی من نمی تونی این بود

.

مرده و قولش چرا پس دیر کردی

گفتم تا الآن دیگه برمی گردی

.

حالا اگه بیای فرقش چیه برام

اینقدر منو زدن تار می بینه چشام

.

نمی دونی زنده ام چجوری

منو می کشه این صبوری

چرا نمیای بسه دوری

.

گل سری که خریدی نمی دونم چی شد

گوشواره هامو ندیدی نمی دونم چی شد

.

چیزی نمونده برای بازی کردن واسم

عروسکامو ندیدی نمی دونم چی شد

.

منو نمی شناسی ببینی بابا

هر چی می گفتم می زدن نامردا

.

حس می کنم دیگه این جا اضافه ام

هم عمه خسته شد هم من کلافه ام

.

نمی دونی زنده ام چجوری

منو می کشه این صبوری

چرا نمیای بسه دوری

.

همه رو گفتم برا این که تموم شه دوری

تو رو خواستم ببینم ولی نه اینجوری

.

با خودم میگم رقیه کاشکی صبر می کردی

تو که دیدی حالا باباتو مگه مجبوری

.

آخه نبودی حرمو سوزوندن

چادر نماز سرمو سوزوندن

.

موهایی که یه روز می رفت تا دامنم

سوختن جلو چشام سوختن با پیرهنم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *