^ ای حضرت مونث در جمع مردها
ای حضرت مونث در جمع مردها
ای نازک شکستنی اینجا کجا شما ؟
.
ای سیب نو ظهور ، نزول شما بخیر
خوش آمدید از سفر از باغ از خدا !!
.
اوقات زیر سایه ی طوبا چطور بود ؟
اینجا جهنم است نپرسید حال ما
.
چهل سال منتظر شده یک مرد بی پسر
از شاخه ات بچیند و بی هیچ ادعا …
.
حالا که تشنه می شودت چشمه می شوی
وقتی گرسنه می شودت می شوی غذا
.
نه ماه صبر کردی و نه سال زندگی
نه سال عاشقی کن و این بیست و هفت را
.
یک سفره کن به وسعت باغ فدک ، زمین
دعوت کن از تمام اهالی روستا
.
یکتایی و بدون مثل ، مثل هیچ کس
مثل علی – که شوهرتان – مثل مصطفا
.
تو با ظهور این دو نفر مو نمی زنی
خانم بگو شما یکی هستید یا سه تا ؟
.
هم بوی یاس داری و هم بوی سیب و به
می خواستم ببویمت ای گل جدا جدا
.
هر روز نور می خورد از چشم هایتان
سیاره ی گرسنه ، خورشید ناشتا
.
تو کارِ خانه می کنی اما بدون دست
بر خاک راه می روی اما بدون پا
.
خسته شدید از این همه کثرت از این نزول
خسته شدید از تو و من ، او ، شما و ما
.
تاول زده است دست شما خاک بر سرم
دستاس را به من بده خانم چرا شما ؟
.
آیا کسی بدون وضو دست زد به تو ؟
ای سیب ، گونه های تو سرخ از حیا چرا ؟
.
من پهلوی تو هستم و تو چشم های من
من ضربه می خورم و تو باقی ماجرا …
.
.
.
شیخ سید رضا جعفری
.
نظرات