ای محرم اسرار مادر ؛ فضه خانم
دراوج غم ؛ غمخوار مادر ؛ فضه خانم
.
جای خدیجه مادری کردی برایش
گشتی در آتش یار مادر ؛ فضه خانم
.
بین در و دیوار دیدی که چگونه
خورده گره در کار مادر ؛ فضه خانم
.
از پشت در بیرون کشیدی با چه زحمت
هم مادر و هم یار مادر ؛ فضه خانم
.
تنها تو دیدی گیسوی آتش گرفته
پیشانی تب دار مادر ؛ فضه خانم
.
دیدی شیار انداخته در با شتابش
بر نیمی از رخسار مادر ؛ فضه خانم
.
چادر گرفتی دور او تا که نبیند
زینب تن خونبار مادر ؛ فضه خانم
.
تا چند هفته پاک می کردی به گریه
خون در و دیوار مادر ؛ فضه خانم
.
در کربلا هم دور زینب را گرفتند
گودال شد تکرار مادر ؛ فضه خانم
.
.
.
نظرات