بار بگشایید ، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
.
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت
.
کربلا ، ای آفرینش را هدف
قبله گاه عاشقان از هر طرف
.
طورِ عشق است و مطافِ انبیا
نور حق اینجاست ؛ ای موسی ! بیا
.
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
.
گر سلامت رفت ، از آتش ، خلیل
نورِ ثارالله شد او را دلیل
.
کربلا ، قربانگه ذبح عظیم
عرشِ رحمان را صراط مستقیم
.
گر خدا خواهی ، برو این راه را
کن زیارت کوی ثارالله را
.
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
.
ماه ، اینجا ، واله و سرگشته است
و آن شهابِ ثاقب از خود رفته است
.
گَرد غم، افشانده بر سر ، کهکشان
اشکِ خون ریزد هنوز از آسمان
.
اختران ، سوزند چون شمع مزار
مرغِ شب می نالد اینجا زار زار
.
گاه در صحرا خروش و گه سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
.
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته ، سالار بهشت
.
اربعین است ، اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غمها به پاست
.
گویی از آن خیمه های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز
.
هر کجا نقشی ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک ، در اینجا کم است
.
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو ، فریادها
.
در دل هر ذره ، صدها مطلب است
ناله ی سجاد و اشک زینب است
.
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگوها بشنوی :
.
– عمه جان ! اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
.
– عمه جان ! این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
.
– عمه جان ! قاسم در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
.
– عمه جان ! عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
.
– اصغر لب تشنه ، اینجا ، عمه جان !
شد ز تیر حرمله خونین دهان
.
– از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا ، کودکی نیلی عذار
.
تا قیامت ، کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی ، ” حسان ” ! صاحب عزاست
.
.
.
استاد حبیب الله چایچیان
.
نظرات