اشعار آیینی خیمه...

باز طوفانی شده دریای دل

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 خرداد 1397

باز طوفانی شده دریای دل

متن شعر

باز طوفانی شده دریای دل

موج سر بر ساحل غم می‌ زند

باز هم خورشید رنگ خون گرفت

بر زمین نقشی ز ماتم می‌ زند

.

باز جام دیده‌ ها لبریز شد

باز زخم سینه‌ ها سر باز کرد

در میان ناله و اندوه و اشک

حنجرم فریادها آغاز کرد

.

می‌ نویسم شرح این غم نامه را

داستان مشک و اشک و تیر را

می‌ نویسم از سری کز عشق دوست

کرد حیران تیغه ی شمشیر را

.

گوئیا با آن همه بیگانگی

آب هم با تشنگان بیگانه بود

در میان آن همه نامردمی

اشک آب و دیده‌ ها پیمانه بود

.

تیغ ناپاکان برآمد از نیام

خون پاکی دشت را سیراب کرد

خون خورشید است بر روی زمین

کآسمان تشنه را سیراب کرد

.

می‌ شود خورشید را انکار کرد ؟

زیر سم اسب‌ ها در خاک کرد ؟

می‌ شود آیا که نقش عشق را

از درون سینه‌ هامان پاک کرد ؟

.

گر نشان عشق را گم کرده‌ ایم

در میان آتش آن خیمه هاست

گر به دنبال حقیقت می رویم

حق همین جا حق به روی نیزه‌ هاست

.

بازهم در ماتم روی حسین

باز هم در سوگ آن آلاله‌ ایم

یادتان باشد حیات عشق را

وامدار خون سرخ لاله‌ ایم

.

.

.

بهزاد حیدری پارام

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *