بریدم از همه تا خلوت وصال گرفتم
که با تو در دل زندان بسته ، حال گرفتم
.
خمید سرو قدم ، آب گشت شمع وجودم
مه تمام بُدم ، صورت هلال گرفتم
.
به جای آن که بخوانم ز کس برات رهایی
سراغ روی تو در روز و ماه و سال گرفتم
.
به دست و پا و بدن حلقه های سلسله ام بین
تو لطف کردی و من این همه مدال گرفتم
.
اگر چه رفته ام از یاد خلق ، خرّم از آنم
که جا به یاد تو در این سیاهچال گرفتم
.
چنان به یاد عزیزان ، دلم گرفته در امشب
که از جمال رضا بوسه با خیال گرفتم
.
به افتخار بگو ” میثم ” این سخن به دو عالم
که خط سرخ ولای علی و آل گرفتم
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
نظرات