اشعار آیینی خیمه...

برید کنار می خوام سرو ببینم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 شهریور 1398

برید کنار می خوام سرو ببینم

متن شعر

برید کنار می خوام سرو ببینم 

***

برید کنار می خوام سرو ببینم 
زخمای روز آخرو ببینم

.
جلو چشامو نگیرید که می خوام
پارگی های حنجرو ببینم 

.
من الذی ایتمنی بابایی 
دیگه تو آغوش منی بابایی 

.
این همه جا رفتی دلت نیومد 
به دخترت سر نزنی بابایی

.
لبای غرق خووون 
با تو چه کرده چوب خیزرون

.
زده چه ضربه ای
شکسته دندون تو از همون

.

حالا که اومدی

کنار من بمون

.

جای طناب رو تنمه بابایی 
زخمیه دور گردنم بابایی

.
محله ی یهودیا شلوغ بود
کاشکی فقط می زدنم بابایی 

.

میون نامسلمونا حرم رفت 
انقده اونجا داد زدن سرم رفت

.
کاشکی فقط می زدنم بابایی
یه دسته موهام با گل سرم رفت

.
شبی که گم شدم

صدا زدم نزن میام خودم

.
سوخت بابا چادری

که خریدی برا تولدم

.
کبوده چشمم از

شبی که گم شدم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *