اشعار آیینی خیمه...

به جرم آنكه ندارم پدر زدند مرا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 شهریور 1398

به جرم آنكه ندارم پدر زدند مرا

متن شعر

به جرم آنكه ندارم پدر زدند مرا

***

به جرم آنكه ندارم پدر زدند مرا
شبیه مادر در پشت در زدند مرا

.
خبر نداشتم این ها چقدر نامردند
خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا

.
خدا كند كه عمویم ندیده باشد ، چون
پدر درست همین دور و بر زدند مرا

.
پدر، وقت غذا تازیانه می آمد
نه ظهر و شام كه حتی سحر زدند مرا

.
سرم سلامت از این كوچه ها عبور نكرد
چقدر مثل تو ای همسفر زدند مرا

.
چه بین طشت ، چه بر نیزه ها زدند تو را
چه در خرابه ، چه در رهگذر زدند مرا

.
فقط نه كعبِ نِی و تازیانه و سیلی
سپر نداشتم و با سپر زدند مرا

.
مگر به یاد كه افتاده اند دشمن ها
كه بین این همه زن بیشتر زدند مرا ؟

.
زدند مادرتان را چهل نفر یك بار
ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *