^ به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
.
سری گردن کشید از مرگ ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد
.
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
.
چراغ چشم هایش زیر نعل اسب ها می سوخت
که مصباح الهدای دیده ی حیران ما باشد
.
لب و دندان او را چوب زد دست ستم روزی
که طعم خیزران همواره با دندان ما باشد
.
کنون ننگ است ما را تا به محشر ، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
.
.
.
علی محمد مؤدب
.
نظرات