به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد
میان سینه ی او شعله های غم آمد
.
دخیل بست به دامان صاحب خانه
به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد
.
صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی
بگیر روی مرا ، لحظه ی کرم آمد
.
همین که دل نگران شد خدا اجابت کرد
صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد
.
قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس
شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد
.
میان خانه چه ها شد کسی نمی داند
فقط سلام ملک بود دم به دم آمد
.
سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز
زمان جلوه نمایی دلبرم آمد
.
میان صورت او هر چه نور منجلی است
همین بس است ز مدحش که نام او علی است
.
ز داغی لب ساقی خرابمان کردند
میان کوزه چهل شب شرابمان کردند
.
محک زدند به ناز نگار این دل را
برای نازکشی انتخابمان کردند
.
قرار شد که دم مرگ روی او بینیم
به شوق وصل ، همه ی عمر عذابمان کردند
.
دعا شدیم و سحرها میان نخلستان
به سجده های علی مستجابمان کردند
.
ابوتراب کرم کرد و بین این همه خلق
مقابل قدم او ترابمان کردند
.
چو ذره ایم در این وادی و به نام علی
بلند مرتبه چون آفتابمان کردند
.
همیشه بیشتر از احتیاجمان دادند
همیشه با کرم خویش آبمان کردند
.
بداند عالم امکان که ما علی داریم
چه غم ز فتنه ی ایام تا علی داریم
.
میان بزم خراباتیان قراری نیست
به باده نوش که برهان عقل کاری نیست
.
تمام دلخوشی ما محبت علی است
ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست
.
کلیمِ طور نشین شاهد کلام من است
به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست
.
قبولی همه اعمال با ولای علی ست
به هر چه طاعت بی حُبش اعتباری نیست
.
حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم
کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست
.
تمام نسل علی یذهبٌ مِن الرَّجسند
به شأن و عزت این خاندان تباری نیست
.
مقابل حرمش آسمان کند تعظیم
به جز مقابل او جای خاکساری نیست
.
علی تجلی سبحان ربی الاعلاست
ثواب بردن نامش تبسم زهراست
.
ببین که هر چه پس پرده بود افشا شد
دلیل خلقت کون و مکان هویدا شد
.
برای این که کسی شک نیاورد بعداً
شکاف کعبه نیامد به هم معما شد
.
دعا کنید که امشب خدا خریدار است
دعا کنید که درهای آسمان وا شد
.
علی ست آن که جهان تحت اختیارش بود
ولی به زهد و ورع بی نیاز دنیا شد
.
علی ست آن که زمان عروج هر سحرش
تمام ارض و سماوات پیش او پا شد
.
علی ست آن که به معراج پشت پرده نشست
انیس و هم نفس مصطفی در آنجا شد
.
علی ست آن که نشان تعبّد محض است
فقط مقابل معبود قامتش تا شد
.
علی ست آن که به هر رقص ذوالفقار او
گره ز ابروی احمد به حمله ای وا شد
.
نرفته از درِ این خانه ناامید کسی
امور خانه ی این مرد دست زهرا شد
.
ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید
نهاده دست به سینه به او سلام کنید
.
دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف
که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
.
تمام صحن علی بوی فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف
.
صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست
به گوش می رسد آرام سوز و آه نجف
.
قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز کوفه و خونابه های چاه نجف
.
قرار ما همه باب الرضا همان جایی
که سوی شاه خراسان بود نگاه نجف
.
قسم به نم نم اشکم پس از اذان صبح
چقدر بوی حسین می دهد پگاه نجف
.
شب زیارتی شاه کربلا باشد
دلم هوایی آن صحن با صفا باشد
.
.
.
قاسم نعمتی
.
نظرات