اشعار آیینی خیمه...

به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 20 فروردین 1396

به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد

متن شعر

به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد

میان سینه ی او شعله های غم آمد

.

دخیل بست به دامان صاحب خانه

به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد

.

صدا زد ای که مرا میهمان خود کردی

بگیر روی مرا ، لحظه ی کرم آمد

.

همین که دل نگران شد خدا اجابت کرد

صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد

.

قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس

شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد

.

میان خانه چه ها شد کسی نمی داند

فقط سلام ملک بود دم به دم آمد

.

سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز

زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

.

میان صورت او هر چه نور منجلی است

همین بس است ز مدحش که نام او علی است

.

ز داغی لب ساقی خرابمان کردند

میان کوزه چهل شب شرابمان کردند

.

محک زدند به ناز نگار این دل را

برای نازکشی انتخابمان کردند

.

قرار شد که دم مرگ روی او بینیم

به شوق وصل ، همه ی عمر عذابمان کردند

.

دعا شدیم و سحرها میان نخلستان

به سجده های علی مستجابمان کردند

.

ابوتراب کرم کرد و بین این همه خلق

مقابل قدم او ترابمان کردند

.

چو ذره ایم در این وادی و به نام علی

بلند مرتبه چون آفتابمان کردند

.

همیشه بیشتر از احتیاجمان دادند

همیشه با کرم خویش آبمان کردند

.

بداند عالم امکان که ما علی داریم

چه غم ز فتنه ی ایام تا علی داریم

.

میان بزم خراباتیان قراری نیست

به باده نوش که برهان عقل کاری نیست

.

تمام دلخوشی ما محبت علی است

ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست

.

کلیمِ طور نشین شاهد کلام من است

به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست

.

قبولی همه اعمال با ولای علی ست

به هر چه طاعت بی حُبش اعتباری نیست

.

حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم

کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست

.

تمام نسل علی یذهبٌ مِن الرَّجسند

به شأن و عزت این خاندان تباری نیست

.

مقابل حرمش آسمان کند تعظیم

به جز مقابل او جای خاکساری نیست

.

علی تجلی سبحان ربی الاعلاست

ثواب بردن نامش تبسم زهراست

.

ببین که هر چه پس پرده بود افشا شد

دلیل خلقت کون و مکان هویدا شد

.

برای این که کسی شک نیاورد بعداً

شکاف کعبه نیامد به هم معما شد

.

دعا کنید که امشب خدا خریدار است

دعا کنید که درهای آسمان وا شد

.

علی ست آن که جهان تحت اختیارش بود

ولی به زهد و ورع بی نیاز دنیا شد

.

علی ست آن که زمان عروج هر سحرش

تمام ارض و سماوات پیش او پا شد

.

علی ست آن که به معراج پشت پرده نشست

انیس و هم نفس مصطفی در آنجا شد

.

علی ست آن که نشان تعبّد محض است

فقط مقابل معبود قامتش تا شد

.

علی ست آن که به هر رقص ذوالفقار او

گره ز ابروی احمد به حمله ای وا شد

.

نرفته از درِ این خانه ناامید کسی

امور خانه ی این مرد دست زهرا شد

.

ز راه آمده حیدر ، همه قیام کنید

نهاده دست به سینه به او سلام کنید

.

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف

که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف

.

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد

شمیم سیب بیاید میان راه نجف

.

صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست

به گوش می رسد آرام سوز و آه نجف

.

قدم زده دل شب در میان نخلستان

امان ز کوفه و خونابه های چاه نجف

.

قرار ما همه باب الرضا همان جایی

که سوی شاه خراسان بود نگاه نجف

.

قسم به نم نم اشکم پس از اذان صبح

چقدر بوی حسین می دهد پگاه نجف

.

شب زیارتی شاه کربلا باشد

دلم هوایی آن صحن با صفا باشد

.

.

.

قاسم نعمتی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *