اشعار آیینی خیمه...

^ تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 اسفند 1396

^ تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

متن شعر

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

.

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

.

کوچک نشد مقام تو ، نه ! تازه کربلا

با آبروی ریخته ات آبرو گرفت

.

شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید

این آفتاب بود که با ماه خو گرفت

.

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی

وقتی عمود از سر تو آرزو گرفت

.

خیلی گران تمام شد این آب خواستن

یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت

.

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد

از آن به بعد بود که راهِ گلو گرفت

.

زینب شده شکسته غرورش ، شنیده ای ؟

دست کسی به کنج النگوی او گرفت

.

در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت

با آستین پاره نمی شد که رو گرفت

.

.

.

علی اكبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *