تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت
.
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت
.
کوچک نشد مقام تو ، نه ! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت
.
شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت
.
دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود از سر تو آرزو گرفت
.
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت
.
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راهِ گلو گرفت
.
زینب شده شکسته غرورش ، شنیده ای ؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
.
در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت
.
.
.
علی اكبر لطیفیان
.
نظرات