اشعار آیینی خیمه...

توی خرابه هر شب منتظرت نشستم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 شهریور 1398

توی خرابه هر شب منتظرت نشستم

متن شعر

توی خرابه هر شب منتظرت نشستم

***

توی خرابه هر شب منتظرت نشستم

الان چند شبه بابا که چشمامو نبستم

.
تا یه صدا شنیدم دنبال تو دویدم

بیا ببین که مثل مادر تو خمیدم

.
از تو می پرسم اما عمه جواب نمیده

از وقتی رفتی میدون هیچ کی تو رو ندیده

.

خودت گفتی که ما رو به مهمونی می بری

یه عالمه النگو برای من میخری

.

کشون کشون می بردن با پای زخمی ما رو

عمه با گریه می شست زخمای دست و پامو

.

خودم دیدم با نیزه سر عمومو بردن
جلو چشای خیسم با مشک آب می خوردن

.

یه مرد زشت و اخمو دنبال من می دوید

من و کتک میزد و گوشواره مو می کشید

.

دخترکای شامی اشکامو در میارن
من دوسشون ندارم ادامو در میارن 

.

دور منو می گیرن میگن موهات سفیده 
اونا نمی دونن که چشای من چی دیده 

.

با دست و پای بسته ما رو به کاخ بردن 
خودم دیدم سرت رو میون تشت آوردن 

.

با خیزران میزدن روی لبای بسته ت
خودم دیدم که افتاد دندونای شکسته ت

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *