اشعار آیینی خیمه...

^ تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 اردیبهشت 1398

^ تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم

متن شعر

تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم

***

تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم
از فیض مناجات سحر باز بمانم

.

من چند صباحی‌ ست که در غفلت محضم
بیدار کن‌ ای‌ دوست‌ از این‌ خواب‌ گِرانم

.

شعبان و رجب را به بطالت گذراندم
با دست تُهی راهی ” شَهرُ الرَّمَضانم “

.

این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم
دردی‌ ست‌ که‌ مثل خُوره‌ افتاده‌ به‌ جانم

.

توفیق بده تا که در این ماه مبارک
جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم

.

سوگند به قاری سر نیزه ؛ الهی
سی وعده سر سفره‌ ی قرآن بنشانم

.

بگذار که با یاد لب تشنه‌ ی آن شاه
در بین مناجات کمی روضه بخوانم

.

با یاد تن بی رمقش موقع مغرب
خوب است که از کف برود تاب و توانم

.

” بَرداً وَ سَلاما ” ست به من آتش دوزخ
چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم

.

من آرزویم کرببلا در شب قدر است
بگذار خودم را به ضریحش برسانم

.

.

.

محمد قاسمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *