اشعار آیینی خیمه...

تو را قسم به نگاهت نیفتم از چشمت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 تیر 1397

تو را قسم به نگاهت نیفتم از چشمت

متن شعر

تو را قسم به نگاهت نیفتم از چشمت
به برق چشم سیاهت نیفتم از چشمت

.

قدم قدم ز شما دورتر شدم ، حالا
نشسته ‎ام سر راهت نیفتم از چشمت

.

چو دل ز غیر بریدم تو وا کنی آغوش
من و امید پناهت نیفتم از چشمت

.

نی ‎اَم چنان شهدا رو سفیدِ تو اما
منم غلام سیاهت نیفتم از چشمت

.

رها مکن به خطایم هدایتم با توست
مگو بمان به گناهت نیفتم از چشمت

.

مرا جدا مکن از اشکِ روضه ‎ی ارباب
فدای ناله و آهت نیفتم از چشمت

.

به اشک صبح و مساءت به دیدگان تو 
مرا کمی ست شباهت نیفتم از چشمت

.

کنون قریب هزار و چهارصد سال است
به قتلگاه ست نگاهت نیفتم از چشمت

.

قسم به روز نجات اسیری زینب 
مرا بخوان به سپاهت نیفتم از چشمت

.

به سمت کرب و بلا هر سحر سلامم باد
در انتظار پگاهت نیفتم از چشمت

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *