اشعار آیینی خیمه...

حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 فروردین 1397

حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

متن شعر

حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

حضرت مولی الموالی حضرت عالی مقام

.

حضرت عین الیقین سر رشته ی حبل المتین

آیت الله العلی بر کل آیات عظام

.

حضرت مشکل گشا روح دعا و التجاء

ای به هر دردی دوا ای زخم ها را التیام

.

حضرت صاحب سند بر مسند ملک ابد

صاحب دار الشفاء دارالبقاء دار السلام

.

حضرت نعم الامیر ای آمر اَمر کبیر

حاکم هر انقلاب و هر جهاد و هر قیام

.

حضرت سرسلسله بالا نشین قافله

بر سر ما سایه سار دودمانت مستدام

.

حضرت شاه نجف ای مالک بیت الشرف

حضرت لطف مکرر حضرت جود مدام

.

عالمی پشت سرت السابقون السابقون

زنده ام با وعده ی انا الیه الراجعون

.

دور پیشانی خود پیچیده ای اسرار را

جان عالم بر لب آمد باز کن دستار را

.

گنج ها می جوشد از خاک قدم هایت ولی

وصله ی نعلین تو پیچیده کرده کار را

.

روز خندق جای جن و انس عبادت کرده ای

یک تنه با ضربه ای برداشتی این بار را

.

فرق بین حق و باطل هستی و در روز حشر

تو معین می کنی آرایش حضار را

.

هفت شهر عشق را عطار دنبال تو گشت

ما هم عازم گشته ایم این راه ناهموار را

.

آسمان ها در نجف با هم تلاقی می کنند

دست حق گردانده دور گنبدت پرگار را

.

حق ز ناز شست تو فرمود ای احمد ببین

اعتبار ذوالفقار حیدر کرار را

.

وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

.

نام تو بین دل و تشویش حایل می شود

عطر تو هر جا بپیچد سحر باطل می شود

.

تو هزاران سال از خورشید نورانی تری

روز و شب با گردش چشم تو کامل می شود

.

آنقدر مشکل گشایی انبیا هم مثل ما

یا علی گویند وقتی کار مشکل می شود

.

دین ما دینی ست که غیر از همه احکام شرع

راه و رسم عاشقی را نیز شامل می شود

.

قبل ما گفتند و و ما هم همچنان خواهیم گفت

هر که از عشق تو دیوانه شد عاقل می شود

.

من برای دیدنت خود را مهیا می کنم

عاقبت هر کس به دیدار تو نایل می شود

.

وعده دیدار دادی تا قدم رنجه کنی

خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود

.

جان به شوق دیدن روی تو آسان می دهم

بعد مردن باز هم با دیدنت جان می دهم

.

گفته هایت در تن عالم طنین انداز ماند

هر چه که گفتی علم شد هر چه نگفتی راز ماند

.

ای امام هر امام ای چشمه سار معجزات

در میان نسل پاکت قدرت اعجاز ماند

.

خانه ای بتخانه بود و چون تو را شد زادگاه

مرکز توحید شد در رتبه ی ممتاز ماند

.

بوذر و عمار در چشم تو مستغرق شدند

جعفر طیّار با دست تو در پرواز ماند

.

یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد

هر که محرم بود در بدو همین آغاز ماند

.

چارچوب خالی خیبر شهادت می دهد

هر دری را باز کردی تا قیامت باز ماند

.

ما که گفتیم از تو اما از تو گفتن نیست این

قبل از این وادی هزاران خواجه ی شیراز ماند

.

در بیان مختصر اسلام مطلق با علی ست

در تمام آسمان ها حک شده حق با علی ست

.

عالمان مجتهد تا عارفان خرقه پوش

منتظر هستند کی این تاک می آید به جوش

.

طعم انگور ضریح نقره را هر کس چشید

از هراس و هول محشر هم نمی آید به هوش

.

بوسه ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم

حاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش

.

خواجه بار این امانت کار فال و قرعه نیست

بار عالم را به جز حیدر که می گیرد به دوش

.

مستم و از شعر هایم مِی تراوش می کند

گر بمیرم هم زبان من نخواهد شد خموش

.

ساقی ما سهم هر کس را به قدرش می دهد

سهم قلب و سهم دست و سهم چشم و سهم گوش

.

هر کسی در جایگاه خویش او را دیده است

هم در اوج عرش هم در حجره ی خرما فروش

.

روزی از بیت علی پیدا و پنهان می خورد

عالم از دست امیر المومنین نان می خورد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

  1. آصف میگه

    خدا حفظت کنه ماشالله ماشالله ماشالله درود و سپاس بیکران حاجی جان

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *