اشعار آیینی خیمه...

حوراء از نفس افتاده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 دی 1397

حوراء از نفس افتاده

متن شعر

حوراء از نفس افتاده

***

ابلیس ؛ قهقهه سر داده

حوراء از نفس افتاده

.

هیزم به دست ها حماله الحطب

حاضر و آماده

.

تکرار میشه تاریخ

با ضربه های یک میخ

.

بیت الحرام جبرئیل زیر پای اصحاب فیل

تو شعله ی نمرودیان قدیسه ی نسل خلیل

.

مادر با پسر افتاده

هر دو پشت در افتاده

.

با ضربه های پا در روی فاطمه

شعله ور افتاده

.

تاوان فتح خیبر

میشه شکستن در

.

آتش شبیه سائلاش پیچیده به دست و پاهاش

از همسایه ها هیچ کی نیست تا دل بسوزانه براش

.

بیت الحرام جبرئیل زیر پای اصحاب فیل

تو شعله ی نمرودیان قدیسه ی نسل خلیل

.

ابلیس ؛ قهقهه سر داده

حوراء از نفس افتاده

.

هیزم به دست ها حماله الحطب

حاضر و آماده

.

کوچه خاکی و خون رنگه

قنفذ وحشی و دلسنگه

.

با تازیانه ها سرباز نیمه جون

دست خالی می جنگه

.

وای از غلاف شمشیر

زهرا شده زمینگیر

.

سنگی رسید سبو شکست هم سینه و پهلو شکست

همینجا توی کوچه ها نامرد زد و بازو شکست

.

ابلیس ؛ قهقهه سر داده

حوراء از نفس افتاده

.

هیزم به دست ها حماله الحطب

حاضر و آماده

.

تکرار میشه تاریخ

با ضربه های یک میخ

.

بیت الحرام جبرئیل زیر پای اصحاب فیل

تو شعله ی نمرودیان قدیسه ی نسل خلیل

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *