اشعار آیینی خیمه...

خاطره هاتو بغل می کنم آروم شه آغوشم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 فروردین 1397

خاطره هاتو بغل می کنم آروم شه آغوشم

متن شعر

خاطره هاتو بغل می کنم آروم شه آغوشم

از روز عاشورا لباس مشکی می پوشم

.

یه سال و نیمه درد و غم کشیدم

بالاخره به آرزوم رسیدم

.

ولی یه دلخوشی دارم تو دنیا

همه میگن که مادر شهیدم

.

مثل غم من داداش کسی ندیده

آخه جلو چشامه همه ش سر بریده

.

آرامش منی ، همه ی خواهش منی 

.

لحظه ی آخری که دیدمت بی سر نگام کردی

با خوندن قرآن روی نیزه دعام کردی

.

اگه بیای می بینی اشک و آهم

بیا منو ببر که چشم به راهم

.

یه دل سیر برات روضه می خونم

هنوز هم انگاری تو قتلگاهم

.

هزار تا نامرد حسین دور و برم بود

دیدیآتیش خیمه داداش رو معجرم بود

.

آرامش منی ، همه ی خواهش منی 

.

رو نیزه دیدی غصه های قافله بود و

رو نیزه دیدی طعنه های حرمله بود و

.

سرت رو نیزه رو به روی ما بود

تو خاطرم همیشه قتلگاه بود

.

بدن بی سرت یادم نمیره

جلو چشام به زیر دست و پا بود

.

چه روز سختی برام دشمن رقم زد

ولی ؛ زینب به هر جا بود از عشق تو دم زد

.

آرامش منی ، همه ی خواهش منی 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *