خاطره هاتو بغل می کنم آروم شه آغوشم
از روز عاشورا لباس مشکی می پوشم
.
یه سال و نیمه درد و غم کشیدم
بالاخره به آرزوم رسیدم
.
ولی یه دلخوشی دارم تو دنیا
همه میگن که مادر شهیدم
.
مثل غم من داداش کسی ندیده
آخه جلو چشامه همه ش سر بریده
.
آرامش منی ، همه ی خواهش منی
.
لحظه ی آخری که دیدمت بی سر نگام کردی
با خوندن قرآن روی نیزه دعام کردی
.
اگه بیای می بینی اشک و آهم
بیا منو ببر که چشم به راهم
.
یه دل سیر برات روضه می خونم
هنوز هم انگاری تو قتلگاهم
.
هزار تا نامرد حسین دور و برم بود
دیدیآتیش خیمه داداش رو معجرم بود
.
آرامش منی ، همه ی خواهش منی
.
رو نیزه دیدی غصه های قافله بود و
رو نیزه دیدی طعنه های حرمله بود و
.
سرت رو نیزه رو به روی ما بود
تو خاطرم همیشه قتلگاه بود
.
بدن بی سرت یادم نمیره
جلو چشام به زیر دست و پا بود
.
چه روز سختی برام دشمن رقم زد
ولی ؛ زینب به هر جا بود از عشق تو دم زد
.
آرامش منی ، همه ی خواهش منی
.
.
.
نظرات