اشعار آیینی خیمه...

خدا کنه که عمه جون نبینه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 شهریور 1398

خدا کنه که عمه جون نبینه

متن شعر

خدا کنه که عمه جون نبینه

***

خدا کنه که عمه جون نبینه

که صورت عمو روی زمینه

.

ببین که راه نفسش رو بستی

بی حیا پاتو وردار از رو سینه

.

تو معرکه هلهله بود و فریاد

تیر سه شعبه که به سمتت افتاد

.

اونی که عمامه رو از تو دزدید

برا چی وایساده دیگه چی می خواد

.

عجب قیامتی

تو قتلگاهته جماعتی

.

هنوز تو زنده ای

ولی شروع شده چه غارتی

.

هوا نمونده که نفس بگیرم

باید تنت رو روی دست بگیرم

.

عمو اجازه بده تا از اینا

عبای پیغمبرو پس بگیرم

.

به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت

آخه کجا بره خواهر بی پناهت

.

گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد

آبو می ریزه دور قتلگاهت

.

رسیده مادرت

نشسته بالا سر پیکرت

.

رسیده قاتلت

می خواد چیکار کنه با حنجرت

..

دعوا شده برا

بریدن سرت

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *