اشعار آیینی خیمه...

پنجمین رکعت نماز

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 شهریور 1402

خشکی ام رفت و وصل دریا شد

متن شعر

خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
.
فارغم از خودم خدار را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
.
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
.
ای حیات مجدّد دنیا
دومین یا محمد دنیا
.
یا من ارجوه آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
.
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
.
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
.
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زاده ی تبار حسین
.
قبله ی مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
.
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلت دعا و کرم
.
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا
.
وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی
.
سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم
.
خواب سجاده ی تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
.
ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چله ی سکوت حسن
.
تو تولای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
.
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
.
بهترین میوه ی تو ایمان بود
گندم کال تو پر از نان بود
.
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
.
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سواد مرا سواد کنی
.
وقت آن است منبری بزنی
حرف یک حرف بهتری بزنی
.
عِلم را باز هم شکاف دهی
در کلاست مرا طواف دهی
.
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
.
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم
.
پر جبریل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
.
میوه ی بهتر از رطب سیب است
باعث التیام تب سیب است
.
فاطمه سیب جنت الاعلاست
پس شفای تب تو یا زهراست
.
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو
.
قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است
.
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
.
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
.
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
.
مردی از خانواده ی خورشید
امتداد غم امام شهید
.
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست
.
مرد سجاده ، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
.
مردی از جنس آیه ی تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
.
هم سفر با ستاره ی غم هاست
«کربلا زاده ی» محرّم هاست
.
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
.
راه طی کرده ی بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
.
یاد خون طپنده ی گودال
خنده های زننده ی گودال
.
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
.
بغض غمگین عصر عاشورا
گریه ی پشت پای معجرها
.
غیرت دست بسته ی محمل
شاهد التماس دخترها
.
کوچه کوچه ؛ گذر گذر ، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها
.
برگ سبزی است با نشانه ی سرخ
کودک زیر تازیانه ی سرخ
.
طفل رفته ، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
.
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
.
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
.
او که آیینه ی محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
.
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
.
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *