یوسف رحیمی
.
در نگاهت فروغ توحيد است
چشم هايت دو چشمه خورشيد است
.
هر نگاه پر از صلابت تو
در حرم روشنای اميد است
.
با تماشای قامتت ، ارباب
پدرت را کنار خود ديده است
.
کوه عزم و اراده ای قاسم !
در دلت شور عشق ، جاويد است
.
نورِ حُسن و حماسه ی مولا
بر قد و قامت تو تابيده ست
.
دمی از رخ نقاب را بردار
پرده ی آفتاب را بردار
.
مشق کردی خروش ايمان را
اين شکوه بدون پايان را
.
آفريدی ميانه ی ميدان
رزم مولايي نمايان را
.
پسر تکسوار صبح جمل
زير و رو کرده ای تو ميدان را
.
صد چو أزرق غبار يک قدمت
بنگر اين لشکر گريزان را
.
تيغ اگر بر کشی شبيه عمو
به لجام آوری تو طوفان را
.
قامت تو اگر چه بی زره است
تيغت آن ابروان پر گره است
.
کام خشکت پر از عسل شده است
چشم تو چشمه ی غزل شده است
.
شيوه های نبرد حيدری ات
طرحی از عرصه ی جمل شده است
.
مادرت ” إن يکاد ” می خواند
پسر مجتبی چه يل شده است
.
شوق پرواز را همه ديدند
در نگاهی که بی بدل شده است
.
در هوای امام لب تشنه
جان فشانی تو مثل شده است
.
از ازل با خدات يکدله ای
تا وصالش نمانده فاصله ای
.
تويی و ناله های ممتدّت
داده دستان نيزه ها مدّت
.
من خميدم تو هم رشيد شدی
شده حالا شبيه من قدّت
.
زخم شمشير و دشنه و نيزه
بوسه بوسه نشسته بر خدّت
.
زود حاجت روا شدی ، آخر
هيچ تيری نمی کند ردّت
لشکری سوی تو هجوم آورد
يک نفر ، نه نبود در حدّت
.
پيکرت در غبارها گم شد
در ميان سوارها گم شد
.
زلف در زلف گيسويت زخمی ست
همه ی پيچش مويت زخمی ست
.
ناله ناله صدای بی رمقت
چشمه ی چشم کم سويت زخمی ست
.
در سجودی ميانه ی مقتل !
يا که محراب ابرويت زخمی ست
.
باز بوی مدينه می آيد
نکند دست و بازويت زخمی ست
.
پهلوی تو ، شکسته قامت من
آه انگار پهلويت زخمی ست
.
زخم های تنت همه کاری
بس که از تو شده طرفداری
.
راوی داغ تو نسيم شده
پيکرت دشت يا کريم شده
.
بي کران است وسعت قلبت
داغ هايت اگر عظيم شده
.
چيزی از پيکرت نمانده دگر
بس که دلجويی از يتيم شده
.
همه با اسب های تازه نفس !
چقَدَر دشمنت رحيم شده !
.
اتفاقات تازه ای افتاد
نعل هم آمده سهيم شده
.
پيکرت گرچه ارباً اربا بود
چشم هايت هنوز هم وا بود
.
از تن تو عجب ضريحی ساخت
مرکبی که به پيکرت مي تاخت
.
چه به روز تن تو آوردند
عمه هم پيکر تو را نشناخت
.
دست مرکب به پای تو نرسيد
عاقبت نيزه ای تو را انداخت
.
دلش از کينه ی علی پر بود
آن که شمشير سوی تو افراخت
.
هر کسی بغض نهروانی داشت
به گل افشانی تنت پرداخت
.
آيه آيه شده تمام تنت
بوی يوسف دمد ز پيرهنت
.
.
.
نظرات