دلخوشم من چون گدای این درم
هم گدای فاطمه هم حیدرم
.
سوی این در هست دائم دست من
نیست حاجت بر سرای دیگرم
.
آبرویم از در این خانه است
زین سبب از خلق عالم برترم
.
تا که آید نام زیبای حسین
اشک آید از دو چشمان ترم
.
روضه هایش چون به گوشم می رسد
می زند بر سینه و دل آزرم
.
کاش می شد کربلا باشم شبی
تا به برگیرم مزار دلبرم
.
یاد دارم کودکی بودم ولی
شور عشقی بود دائم در سرم
.
تا که ایام محرم می رسید
می نمودم رخت ماتم در برم
.
یاد دارم مانده در گوشم هنوز
گریه های بی صدای مادرم
.
این چنین می گفت با صد شور و شین
من فدای کام عطشان حسین
.
.
.
حامد کاظمی
.
نظرات