^ دوباره ناحیه می خوانم از زیارت ها
دوباره ناحیه می خوانم از زیارت ها
صدای گریه می آید میان این خط ها
.
كسی گریسته در این خطوط ، می دانم
كه بغض كرده در آن صامت و مصوّت ها
.
كسی كه بیش تر از هر كسی گریسته است
سیاه پوش تر از تكیه ها و هیأت ها
.
كسی كه بیش تر از هر كسی محرّم را
نفس كشیده و بوییده است مدّت ها
.
و قرن هاست كه او روضه ی عمویش را
گریسته است به مانند رودها … شط ها
.
كه نهر علقمه هم گریه می كند با او
و آب می شود آن مشك از خجالت ها
.
تمام ناحیه را گریه می كنم با او
صدای اوست كه می آید از روایت ها
.
مگر كه آن هم از جمع شاهدان بوده است
چقدر خوب خبر داد از شهادت ها !
.
و گفته است از آن اسب و یال خونینش
كه زین خالی او می كند حكایت ها
.
به دست باد ، پریشان شده است موی حرم
سپید گشته از این رنج ها … اسارت ها
.
چگونه شرح دهم ؟ این غزل ، مجالش نیست
صدای گریه می آید میان این خط ها
.
.
.
محمدحسین ابراهیمی
.
نظرات