اشعار آیینی خیمه...

^ ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 فروردین 1397

^ ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد

متن شعر

ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین ، حال دلم جا آمد

.
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد

.
باز در حق گرفتار محبت کردی
آمدم نه تو مرا سوی خودت آوردی
.

باوفا ، مثل تو دور و بر من نیست کسی
بین مردم به خدا یاور من نیست کسی

.
غیر تو دلخوشی محشر من نیست کسی
غیر تو سایه ی بالا سر من نیست کسی

.
بسته ام گوشه ای از دامن لطف تو دخیل
فطرسم ، آمده ام تا بشوم جبرائیل
.

تا ابد دور سرت ارض و سما می گردد
هر کجا حرف تو شد کرببلا می گردد

.
به خدا بیمه ی از هر چه بلا می گردد
آه ، با یاد شما ذکر خدا می گردد

.
از جهنم بدن سینه زنت ایمن شد
رند آن است که در روضه ی تو مومن شد
.
به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن
با تو دارند همه میل بدهکار شدن

من کجا و هوس نوکر دربار شدن
عشق یعنی سگ آقای وفادار شدن

.
من همانم که مرید قمر علقمه ام
” از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام “
.

آن جماعت که درِ خانه ی تو پیر شدند
همه آن ها که به لطف تو نمک گیر شدند

.
مردمانی که سر سفره ی تو سیر شدند
همگی لایق خوشبختی تقدیر شدند

.
عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا
سند مستندم راهب دیر است آقا
.
ای همه شورم و آرام و قرارم آقا
احتیاجی به کسی جز تو ندارم آقا

.
بی تو گمراه شوم ، باش کنارم آقا
محرم راز منی با تو ندارم آقا

.
نشده ثانیه ای نیز ، ز یادم ببری
از برادر به من ارباب تو نزدیک تری
.

انا سائل انا مدیون و غلام بن غلام
سال ها در همه جا از تو فقط بردم نام

.
ای درون مایه ی ضرب المثل سنگ تمام
وقت مردن تو بیا تا که نمیرم ناکام

.
خانه ی قبر مرا با نظری روشن کن
رحم بر بی کسی ام موقع جان کندن کن
.

من پریشان تو ای پادشه عطشانم
تا دم مرگ عزادار غمت می مانم

.
عاقبت غصه ی جانسوز تو گیرد جانم
وقت شادی و عزا روضه ی تو می خوانم

.
بی کس و یار ترین شاه اباعبدالله
بوریا شد کفنت ، آه ، اباعبدالله

.
.
.
محمدحسین رحیمیان
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *