اشعار آیینی خیمه...

^ روزگار دلم به سامان نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 آبان 1397

^ روزگار دلم به سامان نیست

متن شعر

روزگار دلم به سامان نیست

من کویرم خبر ز باران نیست

.

سخت با خود کنار می آیم

ساختن با فراق آسان نیست

.

غم کوری نمی خورد یعقوب

یوسفش تا میان کنعان نیست

.

در جوانی تو سر به راهم کن

دم پیری زمان جبران نیست

.

آدمیّت گدایی از در توست

آدمت هر که نیست سلطان نیست

.

بی تو یا با تو گریه خواهم کرد

فکر عاشق وصال و هجران نیست

.

هیچ جایی برای ما مردم

مثل قم نیست ! چون خراسان نیست !

.

آخر کار می رسم به حسین

آخر کار غیر جانان نیست

.

روزگارم خوش است پای غمش

بر سرم مانده سایه ی علمش

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *