^ روی شط خون دل هر دم نگارش داشتن
روی شط خون دل هر دم نگارش داشتن
بهتر است از هر جهت با ظلم سازش داشتن
.
تکیه بر مردم نکن ای دل که پیش آید سقوط
سنگ روی سنگ دارد میل لغزش داشتن
.
اشک درد دل نهان گوید به تو از این جهت
چشم وقت گریه شد بسته ز سوزش داشتن
.
کوه هم گر که شدی خاکی به رنگ آب باش
کوه سنگی چیست غیر از بیم ریزش داشتن
.
خوش بود چون غنچه در وقت سحر با چشم تر
جام را دیدن به سوی جامه یورش داشتن
.
پوزه ی نفست به خاک عشق مالیدن سپس
پیش دلبر تا همیشه عرض پوزش داشتن
.
کرده ام تحقیق مستی بایدت در معرفت
شیخ تحصیلت شود جهل از پژوهش داشتن
.
قصد زاهد هست از تسبیح و اذکار مدام
حور را با دانه ی سبحه شمارش داشتن
.
خرقه ی صوفی ، عبای شیخ ، عریانی ما
کعبه کی شد رو سپید از حیث پوشش داشتن ؟
.
تا هدف بیرون شو از خانه دلا وقتی کمان
تیر خندان را بگریاند ز ترکش داشتن
.
خوش بود در بیشه ها چون شیر غرش داشتن
خوش تر از آن پیش شیر دهر کرنش داشتن
.
چیست مردی چیست مردی چیست مردی چیست چیست
شعله بودن لیک با هر آه لرزش داشتن
.
چیست مردی اینکه جای لولیان و مهوشان
با جزامی ها شبانگاهان خوش و بش داشتن
.
چیست مردی اینکه باشی شاه و در خود پروری
به کمی نام و نمک هر شب گرایش داشتن
.
چیست مردی اینکه جای نافله در نیمه شب
مثل ابری بر سر ایتام بارش داشتن
.
معرفت باید که بشناسی نخ از حبل المتین
زد گره بر ریسمان مقراض دانش داشتن
.
در هوای وصل حتی جامه را وصله زند
من فدای این همه پاکی بینش داشتن
.
گفت احمد بین دلداران علی گفتیم چشم
مرحبا ما را از این طرز گزینش داشتن
.
هفت شهر عشق در پیچ و خم یک موی اوست
سالکا تا کی عبث در راه کوشش داشتن
.
تیر از پایش در آمد سر ز سجده برنداشت
ای بنازم من به این طرز نیایش داشتن
.
گاه گاهی گفتن یک یا علی بهتر بود
از هزاران بار همراه خود ارتش داشتن
.
با علی بودن ندارد غیر از این معنی مرا
روی نرد زندگی در لحظه ها شش داشتن
.
در میان دوره گردان و جهانگردان نبود
مدعی چون ذوالفقار او به گردش داشتن
.
یا که دستش یا که پایش یا که تیغش این سرم
در سرش پرورده آهنگ نوازش داشتن
.
از سکون خیری نخیزد ذوالفقارا جهد کن
گاهواره می شود معنا ز جنبش داشتن
.
بعد جنگ مرتضی در روز خندق ، نه ! نداشت
هیچ جنگ دیگری شأن گزارش داشتن
.
لذتی باشد مرا خواهش نمودن از علی
ذلتی باشد مرا از غیر خواهش داشتن
.
بیشتر از احتیاج ماست در راه طلب
اشتیاقی که علی دارد به بخشش داشتن
.
با همه بد بودنم خوشحالم از این رسم که
ننگ باشد شاه را از خلق رنجش داشتن
.
جز علی و فاطمه کی دیده ایی حاجی صفت
مهر عالم را به گرد ماه چرخش داشتن
.
گر نباشد می زدن از کاسه ی دست علی
صبح محشر نیست ما را خیر خیزش داشتن
.
گر که پامال غمت گشتم مرنج از ناله ام
برگ پاییزم که محکومم به خش خش داشتن
.
خواستم قنبر شوم تنها شدم خاک رهت
غوره انگور است از سودای کشمش داشتن
.
نیست دستان گدا کمتر ز دستان کریم
شب نباشد شمع کی خندد ز تابش داشتن ؟
.
از عیوب قافیه آگاهم اما چاره چیست
شعری از روح القدس را چون سفارش داشتن
.
.
.
محسن قاسمی
.
نظرات