رو خاک زندون دست و پا میزنی
با گریه رضا رو صدا میزنی
.
آقا برا غمت می سوزم
غریب و بی کسی هنوزم
.
می سوزه از پا تا سرت
تو لحظه های آخرت
.
آقا چقدر لاغر شدی
شبیه زهرا مادرت
.
وآی یا باب الحوائج
یا موسی بن جعفر
.
زمین می خوری لحظه ی واپسین
میگی بمیرم مادرم خورد زمین
.
میگی که مادرم جوون بود
جوون ولی قدش کمون بود
.
چقدر تو روضه خوندی که
صدات گرفته این شبا
.
چی می بینی که هی میگی
نزن مادرو بی حیا
.
وآی یا باب الحوائج
یا موسی بن جعفر
.
چه عاشقونه شیعه ها اومدن
به تابوتت شاخه ی گل میزدن
.
ولی امون ز نعل تازه
با نیزه تشییع جنازه
.
یه مادری تو قتلگاه
دلش از این غم سوخته بود
.
می دید که غارت میکنن
پیراهنی که دوخته بود
.
وآی یا باب الحوائج
یا موسی بن جعفر
.
.
.
نظرات