اشعار آیینی خیمه...

رو خاک زندون دست و پا میزنی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 فروردین 1397

رو خاک زندون دست و پا میزنی

متن شعر

رو خاک زندون دست و پا میزنی
با گریه رضا رو صدا میزنی

.
آقا برا غمت می سوزم
غریب و بی کسی هنوزم

.

می سوزه از پا تا سرت
تو لحظه های آخرت

.
آقا چقدر لاغر شدی
شبیه زهرا مادرت

.

وآی یا باب الحوائج

یا موسی بن جعفر

.

زمین می خوری لحظه ی واپسین
میگی بمیرم مادرم خورد زمین

.
میگی که مادرم جوون بود
جوون ولی قدش کمون بود

.

چقدر تو روضه خوندی که
صدات گرفته این شبا

.
چی می بینی که هی میگی
نزن مادرو بی حیا

.

وآی یا باب الحوائج

یا موسی بن جعفر

.

چه عاشقونه شیعه ها اومدن
به تابوتت شاخه ی گل میزدن

.
ولی امون ز نعل تازه
با نیزه تشییع جنازه

.

یه مادری تو قتلگاه
دلش از این غم سوخته بود

.
می دید که غارت میکنن
پیراهنی که دوخته بود

.

وآی یا باب الحوائج

یا موسی بن جعفر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *