شب های درد و نافله و بی قراری ام
***
شب های درد و نافله و بی قراری ام
چشم خداست شاهد شب زنده داری ام
.
گاهی میان گریه که از هوش می روم
اشک علی ست آنکه میاید به یاری ام
.
چندی ست نان نپخته و کاری نکرده ام
شرمنده کنیزم از این خانه داری ام
.
پیری زودرس به سراغ من آمده
برگ و بری ندارم اگرچه بهاری ام
همسایه ها به مرگ من انگار راضی اند
دلگیر از این محله و این همجواری ام
.
زخمم به یک اشاره دهن باز می کند
شب تا سحر مراقب این زخم کاری ام
.
آتش حریف سوره ی قرآن نمی شود
من کوثرم که در دل تاریخ جاری ام
.
من رهبرم علی ست که حق در مدار اوست
شکر خدا شهید ولایت مداری ام
***
گردد اگر چه غرق به خون پای تا سرم
به ز آن که بنگرم غم غربت به شوهرم
.
مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست
این غصه می کُشد که غریب است شوهرم
.
.
.
نظرات