فدای گوشه ی چشمت که دلبری بلدی
غلام هستی و آیین سروری بلدی
.
حسن ؛ حسین ؛ علی اکبر این سه تن هستند
گواه صدق کلامم که نوکری بلدی
.
به جای هرکه تراشیده سر بدون دلیل
به حکم زلف پریشان قلندری بلدی
.
به شوق ذوق سلیم تو اسلم آمده ایم
مسلّم است رجزهای حیدری بلدی
.
رجز بخوان که امیری حسین نعم الامیر
نشان بده به عرب ها سخنوری بلدی
.
به رزم خویش دل آور به دست از ارباب
دلیر عشق بفهمان دلاوری بلدی
.
به جان معاوضه کردی نگاه فاطمه را
عجب معامله ی سود آوری بلدی
.
مس وجود رساندی به کربلای حسین
طلای ناب شدی کیمیاگری بلدی
.
اولوب حسین فداسی تمام حیثیتون
سخن به لحن تو گفتم که آذری بلدی
.
کرامتی کن و این روسیاه را دریاب
به آفتاب قسم ذره پروری بلدی
.
.
.
ابوالفضل عصمت پرست
.
نظرات