فرار می کنم آقا فقط به سوی شما
چقدر خسته ام از دوری سبوی شما
.
بریده از همه ، جز تو مگر کسی دارد ؟
به انتها شده عمرم به عشق روی شما
.
منم که شهره به آنم که بد زمین خوردم
شده است چاره ی من یک کلام ، کوی شما
.
حسین ذکر لبم هستی و نماز شبم
جوانیم همه طی شد به جست و جوی شما
.
فراق کرببلایت ببین چه پیرم کرد
مرا بخر که نمیرم در آرزوی شما
.
چه قدر زحمت ما را کشیده ای تو حسین
که زنده مانده ام آقا فقط به هوی شما
.
نشست و خنجر خود را کشید آن ملعون
شمیم سیب وزیده است از گلوی شما
.
.
.
مجتبی قاسمی
.
نظرات