اشعار آیینی خیمه...

مانند شمعی پیكر تو بی صدا سوخت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 مرداد 1397

مانند شمعی پیكر تو بی صدا سوخت

متن شعر

مانند شمعی پیكر تو بی صدا سوخت
در شعله های سركش زهر جفا سوخت

.
قرآن ناطق بودی و با خود نگفتیم
ای مُصحف توحید آیاتت چرا سوخت ؟

.
حجّش قبول آن كس كه پای روضه ی تو
در آفتاب داغ صحرای منا سوخت

.
بسیار در شهر مدینه سوخت قلبت
امّا بمیرم بیش از آن در كربلا سوخت

.
بوی حسین از آهت آمد بر مشامم
از بس دلت در ماتم خون خدا سوخت

.
مانند زین العابدین ، روح تو عمری
وقت عبور از روضه ی شام بلا سوخت

.
افتادنت را دید از بالای ناقه
بابای تو خیلی پس از این ماجرا سوخت

.
ذهن تو پنجاه و سه سال ای نوح گریه
وقت مجسّم كردن طشتِ طلا سوخت

.
شلّاق نامردی تو را دنبال می كرد
آن ساعتی كه خیمه ی آل عبا سوخت

.
آتش گرفتی از درون وقتی كه دیدی
همبازی تو دامنش در شعله ها سوخت

.

.

.
محمد قاسمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *