اشعار آیینی خیمه...

^ مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 شهریور 1397

^ مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

متن شعر

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا ، کنی مرا

.
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

.

پیش طبیب آمده‌ ام ، درد می‌ کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا

.
من آمدم که این گره ها وا شود همین !

اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا

.
حالا که فکر آخرتم را نمی ­کنم
حق می­ دهم که بنده ی دنیا کنی مرا

.
من ، سال هاست میوه ی خوبی نداده‌ ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا

.
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه ، تماشا کنی مرا

.
من گم شدم ؛ تو آینه‌ ای گم نمی‌ شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا

.
این بار با نگاه کریمانه‌ ات ببین
شاید غلام خانه ی زهرا کنی مرا

.

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *