اشعار آیینی خیمه...

^ محضر آب دم از پاکی دریا نزنید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 فروردین 1397

^ محضر آب دم از پاکی دریا نزنید

متن شعر

محضر آب دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید

.
تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار
لافِ بیهوده ی عاشق شدن اینجا نزنید

.
آسیابِ که شدن مسئله ی حساس است
پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید

.
درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد
هرچه آمد سرتان رو به مداوا نزنید

.
فقر خوب است که هم شانه ی عزت باشد
مستمندید اگر جز در آقا نزنید

.
حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر
حرفی از چشم سیاه و قد رعنا نزنید

.

گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود
حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود

.

علم انساب به کار آمده این بار زیاد
که بیفتد سر ما محضر دلدار زیاد

.
ذوالفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد
بس که در خانه ی مولا شده کرار زیاد

.
هرچه دارد پسر از دامن مادر دارد
ارث برده ست از این فاطمه ایثار زیاد

.
یک تنه می رود و صد تنه برمی گردد
معجزه سر زده از او دم پیکار زیاد

.
نا امیدی در این خانه ندارد معنا
باز خواهد شد از این دل گره ی کار زیاد

.
بهر پابوسی اش امشب همه نوبت دارند
رسد از تیغ کجش مژده ی دیدار زیاد

.

چشم صَفّین همین که به نقابش افتاد
پانزده مرتبه ” لا حول و لا ” را سر داد

.

مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد
مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد

.
نوری از آیه ی تطهیر به او هم تابید
مطمئنیم که این آینه عصمت دارد

.
محرم یا ولدی گفتن زهرا شده است
جای شک نیست بگوییم سیادت دارد

.
مرگ بازیچه ی یک حمله ی مردانه ی اوست
شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد ؟!

.
چند گامی همه جا دورتر از آقا بود
قد بلند است و از این حال خجالت دارد

.
شانه ی کعبه به پایش چقدر بوسه زده
تا ببینند همه شان ولایت دارد

.

خطبه ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست
تا خدایی خدا آبروی کعبه علی ست

.

نخل ها دردسری شد ثمرش را بزنند
دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند

.
همه از چهار جهت روی سرش ریخته اند
همه اینجا پی اینند سرش را بزنند

.
دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده
تیرها آمده چشمان ترش را بزنند

.
مشک را داده به دندان که به خیمه برسد
وقت‌ آن است لب شعله ورش را بزنند

.
آخر این میر علمدار غروری دارد
نکند این که غرور جگرش را بزنند

.
هدف از کشتن عباس حسین است حسین
تا که این جور توان کمرش را بزنند

.

علم افتاد و کنارش بدنی هم افتاد
مثل آقا وسط خیمه زنی هم‌ افتاد

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *