اشعار آیینی خیمه...

^ نظر به بندگان اگر ، ز مرحمت خدا کند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 شهریور 1397

^ نظر به بندگان اگر ، ز مرحمت خدا کند

متن شعر

نظر به بندگان اگر ، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا ، ز یمن مرتضی کند
.
خدا چو هست رهنمون ، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
.
ز قدرت یَدُاللَّهی ، کسی ندارد آگهی
وسیله‌ اش بود علی ، خدا هر آن چه را کند
.
به جنگ بدر و نهروان ، علی است یکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند
.
به روی دوش مصطفی ، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش ، که در جهان صدا کند
.
به رزم خندق و اُحُد ، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود ، لوای حق بپا کند
.
چو افضل از عبادت خلایق است ، ضربتش
علی تواند این عمل ، شفیع ما‌سِوی کند
.
به پیشگاه کردگار ، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان ، تواند او ادا کند
.
نماز ، بی ولای او ، عبادتی است بی‌ وضو
به منکر علی بگو ، نماز خود قضا کند
.
هر آنکه نیست مایلش ، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود ، به عشق او شفا کند
.
علی است آن‌ که تا سحر ، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر ، ز سوز دل دعا کند
.
علی انیس عاشقان ، علی پناه بی‌ کسان
علی امیر‌ مؤمنان ، که مدح او خدا کند
.

پس از شهادت نبی ، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی ، به کارش اقتدا کند
.
قسیم نار و جنتّش ، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را ، ز کافران جدا کند
.
گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا
گهی به جای مصطفی ، که جان خود فدا کند
.
علی است فرد و بی‌ نظیر ، علی مجیر و دستگیر
که نام دل‌ گشای او ، گره ز کار وا کند
.
ز کار قهرمانیش ، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش ، به سائلی عطا کند
.
امیر کشور عرب ، ثنا کنان ، دعا به لب
برد طعام نیمه شب ، عطا به بی‌ نوا کند
.
ز کوی شاه اولیا ، که مهر اوست کیمیا
کجا روی ، بیا بیا ، که دردها دوا کند
.
کنیم چون‌ که های‌ و‌ هو ، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او ، علی نظر به ما کند
.
دل علی گداخته ، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته ، ز خلق شکوه‌ ها کند
.
پس از وفات فاطمه ، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را ، به کنج انزوا کند
.
ز قبر بنت مصطفی ، کجا رود علی ، کجا
که نیست یار آشنا ، دلش ز غم رها کند
.
سرشک بر دو عین او ، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او ، به یاد کربلا کند
.
علی غریب و خون جگر ، ز هجر یار نوحه‌ گر
کنار آن جدار و در ، اقامه ی عزا کند
.
” حسان ” بگیر دامنش ، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا ، حوائجت روا کند
.

.

.

استاد حبیب الله چایچیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *