نیست بیداری در این خواب زمستانی ما
***
نیست بیداری در این خواب زمستانی ما
چه مکافاتی شده شب های هجرانی ما !
.
رودها از درد ناشکری به خشکی می رسند
خشک شد از معصیت چشمان بارانی ما
.
نیست گرچه بین ما یاد پریشانی او
هست آقا دم به دم یاد پریشانی ما
.
یوسف آمد سمت مصر و شد عزیز مردمش
کور شد از دوری اش یعقوب کنعانی ما
.
خانه ی ما را چه بهتر بیت الاحزانش کنند
میزبان وقتی نمی آید به مهمانی ما
.
مثل قرآن قرن ها تنهای تنها مانده است
ای مسلمانان چه شد موعود قرآنی ما
.
در پی اش تا کربلا رفتیم و زیر سایه اش
از حسین آغاز شد این سیر عرفانی ما
.
با سر بر نیزه اش هم دستگیری می کند
عالم امکان ندارد مثل قربانی ما
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
نظرات