اشعار آیینی خیمه...

هر پاره سنگی در دل دریا که گوهر نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 فروردین 1397

هر پاره سنگی در دل دریا که گوهر نیست

متن شعر

هر پاره سنگی در دل دریا که گوهر نیست

بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست

.

زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود

زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست

.

حتی زن بدکاره هم ایمان به او آورد

تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست

.

هر ، روزه اش با تازیانه می شود افطار

در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست ؟

.

زنجیرها با شوق جسمش را بغل کردند

آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست

.

خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند

تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست

.

در روز عاشورا برای اشک ثارالله

قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست

.

در آن هیاهو یک مسیحی گفت : ای مردم !

این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست ؟

.

اسلام را در روز روشن زیر پا بردند

شاید گمان کردند در گودال مادر نیست

.

زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی

می خواست در محمل رود اما برادر نیست

.

.

.

علی اصغر یزدی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *