هم نیست کوثر را به جز تو مظهری دیگر
هم نیست اطهر را به جز تو مصدری دیگر
.
حس می کنم در کوزه گنجاندند دریا را
باید به قرآن گفت گاهی کوثری دیگر
.
قرآن تویی پس بر نمی آید بیانت هم
غیر رسول الله از پیغمبری دیگر
.
شان کنیزت را نمی فهمم ، علی الظاهر
مریم همان فضه ست ، اسما هاجری دیگر
.
هم سنگت ای خیر النساء جز شیر خیبر نیست
اصلا نمی خواهی جز او هم سنگری دیگر
.
محشر تویی و بچه هایت ، روز محشر هم
رو می کنی با دست سقا محشری دیگر
.
باید کلامی ها کلامی از غمت خوانند
سوزانده قوم آذری را آذری دیگر
.
پشت در این خانه را تنها بلد هستم
هرگز نرفته این گدا پشت دری دیگر
.
لطف تو از روی سر من کم نخواهد شد
جز این توقع هم ندارم ؛ مادری دیگر !
.
.
.
ابوالفضل عصمت پرست
.
نظرات