اشعار آیینی خیمه...

+ هنگامه ی وصال من و دلبرم شده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 فروردین 1396

+ هنگامه ی وصال من و دلبرم شده

متن شعر

هنگامه ی وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده
.
چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده
.
از گریه پینه بسته دگر چشم های من
عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده
.
موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست
غم های کربلاست چنین یاورم شده
.
من پیر سالخورده ام و دست های من
محتاج شانه های علی اکبرم شده
.
از خاطرم نمی رود آن لحظه ی فراق
ناله زدی که وقت وداع از حرم شده
.
داغیِ بوسه از لب تو مانده بر لبم
خون گلوی تو نفس حنجرم شده
.
من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین !
این چند ماهه جان تو درد سرم شده
.
می خواستم بغل کنمت جان تو نشد
نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده
.
من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام
سر تا به پا تمام تنم پر ورم شده
.
دشمن همین که پا به روی چادرم گذاشت
گفتم به خویش ارثیه ی مادرم شده
.
جان خودت به زور کشیدند چادرم
شاهد ببین که پارگی معجرم شده

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *