وقتی کسی گم گشته ای را ؛ در سفر دارد
دائم دلش با بی قراری دردسر دارد
.
مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست
یک لحظه از چشم انتظاری دست بردارد
.
ناخوش که باشی بدتر از هر درد ، حیرانی ست
وقتی نمی دانی چه دارویی اثر دارد !
.
از دست عالم خسته ام ، مثل یتیمی که
تنهاست ؛ در حالی که می داند پدر دارد
.
وقتی همه هستند ؛ اما او که باید ، نیست
در باغ باشی یا قفس ؛ فرقی مگر دارد ؟!
.
آه ای مسیحا ، کی می آیی ، بی تو این دنیا
وضعی شبیه حال و روز محتضر دارد
.
از شرق تا غرب جهان زیر فشار ظلم
عالم مگر شکلی از این آماده تر دارد ؟
.
این درد دل ها هم همه از روی دلتنگی ست ؛
ما بی خبر هستیم ، … او از ما خبر دارد
.
این طور می خواهیم او را و خدا را شکر
لیلای ما مجنون تر از ما آن قَدَر دارد …
.
.
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
.
پدرم از نجف آمد تو هم از خیمه بیا
قدمی رنجه کن و پای بنه بر سر من
.
به سرم بود بیاید به سرم ام بنین
مادرت فاطمه آمد عوض مادر من
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید