اشعار آیینی خیمه...

کسی که دلی مست جانان ندارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 اردیبهشت 1397

کسی که دلی مست جانان ندارد

متن شعر

کسی که دلی مست جانان ندارد
به جانان قسم می خورم جان ندارد

.

کمالم تویی بی تو نقصان محضم
چونان داستانی که پایان ندارد

.

چه آرامشی می دمی بر وجودم !
که دریای دل ، میل طوفان ندارد

.

حیات و ممات منی ، شک ندارم
که این زندگی بی تو امکان ندارد

.

به آبادی وادی عشق سوگند
جهانم بدون تو ، سامان ندارد

.

مسلمان نمی دانمش مسلمی را
که بر عشق پاک تو ایمان ندارد

.

نیاورده شکری به جا بنده ای که
به الطاف بسیارت ، اذعان ندارد

.

شِفا چیست غیر از مریض تو بودن ؟
مریضت نیازی به درمان ندارد

.

خسارت به من خورد از عشق اغیار
بنازم به عشقت که خسران ندارد

.

دلم جز تمنّای وصل مدامت
تمنّایی از حیّ سبحان ندارد

.

چه بهتر چه بهتر جدا گردد از تن
سری که هوای خراسان ندارد

.

غلط گفته آن کس گفته ست هرگز
رعیّت ، علاقه به سلطان ندارد

.

که در کشور عشقِ سلطان ، رعیّت
پناهی به جز کنج ایوان ندارد

.

الهی به قربان نامت که ذکرش
کم از لذّت ختم قرآن ندارد

.

خدا نیست راضی از آن بنده ای که
مداوم ، دم یا رضا جان ندارد

.

ز بس سفره داری و مهمان نوازی
فقیر حرم ، غصّه ی نان ندارد

.

شبیه مزار تو در چار فصلش
حریمی گدای فراوان ندارد

.

سحرهای دلچسب کوی تو دارد
صفـایی که صبح گلستان ندارد

.

گرفته ست فیروزه از خاک پایت
جلایی که لعل بدخشان ندارد

.

شده محو بالای گلدسته هایت
اگر زائرت ، چشم گریان ندارد

.

تو سرچشمه ی نوری و آستانت
شبی نیست که نورباران ندارد

.

مرا کلب کهف خودت کن ، که دیدم
وفایی که سگ دارد انسان ندارد

.

اباصلْت در خانه ات یافت شأنی
که در اوج حشمت ، سلیمان ندارد

.

جهان مجاز و حقیقت به جز تو
رضای خدا ، کارگردان ندارد

.

سخن یک کلام است آن هم همین است
که این زندگی بی تو امکان ندارد

.

دم صحن تو حال من معنوی شد
غزل شد قصیده سپس مثنوی شد

.

کبوترصفت پر کشیدم به مشهد
عجب وقت خوبی رسیدم به مشهد

.

که در شهر قم کرده ام ، وعده با تو
که باشم شبی را به ذی القعده با تو

.

صدای گدایت بلند است بشنو
و این آه یک مستمند است بشنو

.

نیازی به عشق مجازی ندارم
من اصلاً به جز تو نیازی ندارم

.

رفیق فقیران عالم ، نگاهی
به سوزم به اشکم به حالم ، نگاهی

.

به من که خراب خرابم نگاهی
نگاهی که مستی کنم گاه گاهی

.

به دامت گـرفتاری آزاد باشـم
فقط جلد صحن گهرشاد باشم

.

أغثنی ! مرادم بده ، ای مرادم
که السّاعه ، نزدیک بابُ الجوادم

.

کمک کن که تصمیم قاطع بگیرم
و با دیدن صحن جامع ، بگیرم

.

 – دمی را که در وصف تو گفته جامی
بخوانم تو را با همین لحن عامی

.

” سلامٌ علیٰ آل طاها و یاسین
سلامٌ علیٰ آل خیر النبیین

.

سلامٌ علیٰ روضهٍ حَلّ فیها
امامٌ یُباهی بِهِ المُلْکُ والدّین “

.

.

.

محمد قاسمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *