اشعار آیینی خیمه...

گفتم به خود یا که خبر از ما نداری

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 22 شهریور 1399

گفتم به خود یا که خبر از ما نداری

متن شعر

گفتم به خود یا که خبر از ما نداری

***

گفتم به خود یا که خبر از ما نداری
یا که خیال دیدن ما را نداری

.
حالا که با سر آمدی فهمیده ام که
هر شب تو می خواهی بیایی پا نداری

.
دور از من و عمّه کجاها رفته ای که
یک جای سالم در سرت حتّی نداری

.
با دختر تو دختران شام قهرند
با طعنه می گویند تو بابا نداری

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *