اشعار آیینی خیمه...

یه جورایی تحمل کردنش سخته برام زهرا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 شهریور 1397

یه جورایی تحمل کردنش سخته برام زهرا

متن شعر

یه جورایی تحمل کردنش سخته برام زهرا

میری اما تو می بینی که موندم بی کس و تنها

.

منم و یک شهر دشمن

منم و هزار زخم باز

.

تویی و هزار غصه

بذار ببینمت ، بیا و رومو زمین ننداز

.

از این پهلو به اون پهلو درده

از این ابرو تا اون ابرو خونه

.

از این بستر به اون بستر زخمه

از این بازو تا اون بازو خونه

.

امون ای دل ، امون ای دل ، ای دل

.

نفس تا می کشی پیراهنت دریای خون میشه

من از چشمات سوال دارم بمونم بعد تو چی شه

.

منم و یه عمر حسرت

منم و هزار دلشوره

.

تویی و هزار ماتم

می بینی حالمو  ، منم و دلتنگی و غربت

.

در خونه هنوز رد خونه

روی دیوار هنوز جای دسته

.

تو رو می زد جلو چشمام زهرا

منو می برد با دستای بسته

.

امون ای دل ، امون ای دل ، ای دل

.

روزای آخرت دیدم داری با گریه می سوزی

دیده زینب نشستی و یه پیراهن رو می دوزی

.

یه روزی میاد از راه

می بینمت بین اون گودال

.

می بینی جدا میشه

سر حسین من  ، می رسه ناله م با سوز و آه

.

نه انگشت و نه انگشتر مونده

عزیز من تنت غرق خونه

.

سرت حالا میره روی نیزه

صدا ناله ت منو می سوزونه

.

امون ای دل ، امون ای دل ، ای دل

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *