اشعار آیینی خیمه...

یه وقتا از آه می سوزه سینه م

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 بهمن 1396

یه وقتا از آه می سوزه سینه م

متن شعر

یه وقتا از آه می سوزه سینه م

شکر خدا راهی از مدینه م

انگاری الان دارم می بینم

.

که مادرم می بره منو

رو پاش گذاشته سر منو

.

می گیره با آستین خودش

اشک چشای تر منو

.

به لب جون رسید مادر

نفس هام برید مادر

.

از اون روز تو کوچه

که چشمات ندید مادر

.

به کسی قصه ی درد یه عزیزو نمیشه گفت

اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت

.

غم دیوار نمیشه گفت

غم مسمار نمیشه گفت

.

غم سیلی نمیشه گفت

روی نیلی نمیشه گفت

.

به کسی قصه ی درد یه عزیزو نمیشه گفت

اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت

.

یه عمره از درد می سوزه قلبم

به کوچه ها چشم می دوزه قلبم

چی اومد اونجا به روز قلبم

.

کوه مصیبت رو دوشمه

صدای سیلی تو گوشمه

.

دلیل این که همیشه تو

آتیش غیرت می جوشمه

.

دیگه تا دم آخر

یه گوشه توی بستر

.

زیر چادر از بابا

همه ش رو گرفت مادر

.

به کسی علت آه دل تنگو نمیشه گفت

اثر ضربه ی دستی مثل سنگو نمیشه گفت

.

روضه ی مادر شهادتینم

وصیت من به زینبینم

اشکات بمونه برا حسینم

.

عریان میشه پیکر حسین

به نیزه میره سر حسین

.

دل همه زیر و رو میشه

به ناله مادر حسین

.

چی اومد سر حنجر تشنه با خنجر نمیشه گفت

چی اومد سر خیمه ی آل پیامبر نمیشه گفت

.

چیزی از اون تن زیر سم مرکب نمیشه گفت

چی آوردن توی گودال سر زینب نمیشه گفت

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *