اشعار آیینی خیمه...

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 شهریور 1399

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

متن شعر

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
توی ویرونه ی یک شهر غریب
یه فرشته منتظر نشسته بود
.
روزا که دخترا میان رقیه رو نگا کنن

اما گوشام نمی شنوه اگه منو صدا کنن

بابا اینا نمی تونن منو ازت جدا کنن

.

میای کنارم خودم می دونم
هر چقدم باشه منتظر می مونم
.
پیدا نشد گل سرم بابا
کجایی قربونت برم بابا
بیا که من منتظرم بابا

.

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

قصه ی دختر شاه آخر کار

میرسه به شهر مردم حسود

.

دیدی که گفتم آخرش من و تو رو نظر زدن

دیدی بابا با تازیانه ما رو اونقدر زدن

دیدی حتی تو خواب منو بابایی بی خبر زدن

.

اون وقتی که زجر دنبالم افتاد

تا برسم به کاروان منو کتک زد

.

خیلی دلم شکسته شد بابا

نماز من نشسته شد بابا

بیا که عمه خسته شد بابا

.

کجایی قربونت برم بابا

.

یـکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

یه یتیم بود و سر بابا که داشت

اثر کعب نی و آتیش و دود

.

ای وای بابا ببین به ما چجوری آب و نون میدن

ای وای ببین که چهره مو به همین دیگه نشون میدن

ای وای سرت میفته وقتی نیزه رو تکون میدن

.

بوسه ی آتیش به موی من خورد

سنگی که از سرت گذشت به روی من خورد

.

سفیده موهای سرم بابا

چیزی نموند از چادرم بابا

معجر نمونده تو حرم بابا

.

الهی قربونت بشم بابا

.

.

.

برچسب ها

نظرات

  1. khazan میگه

    یکی از زیباترین مداحی هایی هست ک شنیدم و
    هربارباشنیدنش اشکام میریزن

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *