اشعار آیینی خیمه...

پیمبر شهنشاه خیل رسل

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 آبان 1398

پیمبر شهنشاه خیل رسل

متن شعر

پیمبر شهنشاه خیل رسل

***

پیمبر شهنشاه خیل رسل
که خوردند پیشش چه جزء و چه کل
.
فقیر است و دریا و کان را گوهر

یتیم است و پیر و جوان را پدر

.

بر پایه اش عرش را پایه نیست

جهانیش در سایه و سایه نیست

.

از آن شمع قدّش نینداخت ظلّ

که خورشید تابان نگردد خجل

.

چو بر توسن وحدتش هِی زدند

ز همراهی اش سایه را پی زدند

.

چنان عقده از کار امت گشاد

که دندان در این کار از دست داد

.

” سنگ می داد سلامش به ارادت یعنی 

سند سنگ به دندان زدنت امضا شد “

.

کلید در رحمت کردگار 

شد از درد دندانش دندانه دار

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *