پیمبر شهنشاه خیل رسل
***
پیمبر شهنشاه خیل رسل
که خوردند پیشش چه جزء و چه کل
.
فقیر است و دریا و کان را گوهر
یتیم است و پیر و جوان را پدر
.
بر پایه اش عرش را پایه نیست
جهانیش در سایه و سایه نیست
.
از آن شمع قدّش نینداخت ظلّ
که خورشید تابان نگردد خجل
.
چو بر توسن وحدتش هِی زدند
ز همراهی اش سایه را پی زدند
.
چنان عقده از کار امت گشاد
که دندان در این کار از دست داد
.
” سنگ می داد سلامش به ارادت یعنی
سند سنگ به دندان زدنت امضا شد “
.
کلید در رحمت کردگار
شد از درد دندانش دندانه دار
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید