اشعار آیینی خیمه...

^ وقتی رسد ز میکده بار طعام ما 

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 آذر 1397

^ وقتی رسد ز میکده بار طعام ما 

متن شعر

وقتی رسد ز میکده بار طعام ما 

کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما

.

عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است 

ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما 

.

از دست تو رسید شراب طهورمان 

باقی ست جای دست تو بر روی جام ما 

.

جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد 

جز تو کسی نداد جواب سلام ما 

.

مست توییم در همه ی طول زندگی 

هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما 

.

 پیداست رد پای تو حتی میان شعر

نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما 

.

سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم 

بر شعر نوسروده ، ولی ناتمام ما 

.

” هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما “

.

این شعرها به اذن خدا حرف می زنند

آری هنوز قافیه ها حرف می زنند 

.

سرداب سامرای تو بیت الحرام ما

هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما 

.

ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم 

آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟

.

یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم 

شیری که خورده ایم ز مادر ، حرام ما 

.

مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد 

این عشق را سند زده زهرا به نام ما

.

جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم  

پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما 

.

از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم 

ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما 

.

در خاک کوی تو اثر از کامیابی است 

از تربتت به کام و ، دو عالم به کام ما 

.

بد دردی است هجر حرم ؛ مرهمی بده

در دست توست نسخه ای از التیام ما 

.

وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد

یکباره عطر کرببلا بر مشام ما

.

اقبال مان بلند ، که هستیم خادمت

حسرت برند حور و ملک بر مقام ما 

.

از حرمت تو روز جزا حفظ می شود 

در پیش دیدگان همه احترام ما 

.

از حبّ قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم 

با نوکری تو همه عزت گرفته ایم 

.

ای حجت ملائکه مولای جبرییل 

آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل 

.

گهواره احتیاج نداری چرا که هست

هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل 

.

حاجت به دست آمده از شوق بسته اند

حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل 

.

دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان

بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل 

.

کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی 

یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل

.

لبخند عاشقانه ی دنیا ! نهفته است 

صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل 

.

جز تو کسی که لایق نام حسن نبود 

چشمت جمیل ، خال جمیل ، ابرویت جمیل 

.

پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند 

یحیی و هود ، یوسف و نوح ، آدم و خلیل 

.

در قِدمت نجابت تو شک نمی کنیم 

هستی شبیه مادر خود فاطمه ، اصیل 

.

تنها نصیب توست که قائم بپروری 

دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل

.

عیدی بیا به این همه دل های غمزده 

آقای خوب من ! خبر از مهدی ات بده 

.

غمبار می شود دلم از گفتن یمن 

کی می رسد به گوش فلک شیون یمن 

.

صدها هزار اویس به دندان گرفته اند 

با جان و دل هر آینه از دامن یمن 

.

زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند 

زخم است می زنند فقط بر تن یمن 

.

سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست

هر نان سفره مان بشود جوشن یمن 

.

در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که 

لبخند می زنند به جان کندن یمن 

.

شیطان شود نژادپرست از خیال خام

می کوبد آب تفرقه در هاون یمن 

.

باشد مدال صبر و فداکاری و وفا

از ساعت مخاطره بر گردن یمن 

.

یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود

پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن 

.

با این همه مقاتله چیزی نمانده است 

تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن 

.

آتش زنند ریشه ی آل سعود را

شام جهاد ، لشگر شیرافکن یمن 

.

با حوصله دهان بن عبدالعزیز را 

می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن 

.

پر می شود زمین و زمان ساعت ظهور 

از خنده ها و هلهله و بشکن یمن 

.

پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان 

با دست انتقام خدا ، دشمن یمن 

.

آن روز منتهی بشود سمت کربلا 

تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن

.

بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم 

یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم 

.

.

.

علیرضا خاکساری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *