وقتی رسد ز میکده بار طعام ما
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
.
عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما
.
از دست تو رسید شراب طهورمان
باقی ست جای دست تو بر روی جام ما
.
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد
جز تو کسی نداد جواب سلام ما
.
مست توییم در همه ی طول زندگی
هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما
.
پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما
.
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم
بر شعر نوسروده ، ولی ناتمام ما
.
” هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما “
.
این شعرها به اذن خدا حرف می زنند
آری هنوز قافیه ها حرف می زنند
.
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما
.
ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم
آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟
.
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم
شیری که خورده ایم ز مادر ، حرام ما
.
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
.
جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم
پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما
.
از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم
ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما
.
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است
از تربتت به کام و ، دو عالم به کام ما
.
بد دردی است هجر حرم ؛ مرهمی بده
در دست توست نسخه ای از التیام ما
.
وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
.
اقبال مان بلند ، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما
.
از حرمت تو روز جزا حفظ می شود
در پیش دیدگان همه احترام ما
.
از حبّ قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم
با نوکری تو همه عزت گرفته ایم
.
ای حجت ملائکه مولای جبرییل
آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل
.
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل
.
حاجت به دست آمده از شوق بسته اند
حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل
.
دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل
.
کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی
یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل
.
لبخند عاشقانه ی دنیا ! نهفته است
صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل
.
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود
چشمت جمیل ، خال جمیل ، ابرویت جمیل
.
پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند
یحیی و هود ، یوسف و نوح ، آدم و خلیل
.
در قِدمت نجابت تو شک نمی کنیم
هستی شبیه مادر خود فاطمه ، اصیل
.
تنها نصیب توست که قائم بپروری
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
.
عیدی بیا به این همه دل های غمزده
آقای خوب من ! خبر از مهدی ات بده
.
غمبار می شود دلم از گفتن یمن
کی می رسد به گوش فلک شیون یمن
.
صدها هزار اویس به دندان گرفته اند
با جان و دل هر آینه از دامن یمن
.
زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند
زخم است می زنند فقط بر تن یمن
.
سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست
هر نان سفره مان بشود جوشن یمن
.
در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که
لبخند می زنند به جان کندن یمن
.
شیطان شود نژادپرست از خیال خام
می کوبد آب تفرقه در هاون یمن
.
باشد مدال صبر و فداکاری و وفا
از ساعت مخاطره بر گردن یمن
.
یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود
پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن
.
با این همه مقاتله چیزی نمانده است
تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن
.
آتش زنند ریشه ی آل سعود را
شام جهاد ، لشگر شیرافکن یمن
.
با حوصله دهان بن عبدالعزیز را
می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن
.
پر می شود زمین و زمان ساعت ظهور
از خنده ها و هلهله و بشکن یمن
.
پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان
با دست انتقام خدا ، دشمن یمن
.
آن روز منتهی بشود سمت کربلا
تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن
.
بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم
یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم
.
.
.
علیرضا خاکساری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید