اشعار آیینی خیمه...

در آغوشم تو را با احتیاط آوردم از میدان

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 29 آذر 1397

در آغوشم تو را با احتیاط آوردم از میدان

متن شعر

در آغوشم تو را با احتیاط آوردم از میدان

***

در آغوشم تو را با احتیاط آوردم از میدان
که ترسیدم جدا گردد سر از پوست آویزان

.

به جای آب غسل از دیده اشک شرم می ریزم
به گلبرگ تنت ای غنچه خاک نرم می ریزم

.

موقت می کنم دفنت که دور از هر بلا باشی
مبادا موقع غارت به زیر دست و پا باشی

.

تو را با خاک پوشاندم ، لحد ای کاش می چیدم

اگر این کار می کردم سرت بر نی نمی دیدم

.

همه ی دشت پر از هلهله و تصنیف است 

بین این قوم از آن تیر زدن تعریف است 

.

به سر دوش همه حرمله را می بردند

یک نفر گفت چرا شاه بلاتکلیف است 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *