اشعار آیینی خیمه...

^ کسی که درد سوزانده دلش را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 خرداد 1398

^ کسی که درد سوزانده دلش را

متن شعر

کسی که درد سوزانده دلش را

***

کسی که درد سوزانده دلش را

غریبه ریخت بر هم منزلش را

بیا ای دل برای گریه امشب

بخوانیم‌ اعتراف قاتلش را

.

معاویه نبودی چه خبر بود !

سر بیعت حکومت در خطر بود !

از این سو کوه هیزم جمع می شد

از آن سو فاطمه در پشت در بود

.

اراذل این شرایط را که دیدند

به سمت خانه ی حیدر دویدند

نصیحت کردن زهرا به هم خورد

میان صحبتش هو می کشیدند !

.

نفس می زد صدایش را شنیدم

علی را در احد یکباره دیدم

هزاران کینه در دل داشتم من

زدم با پا به در ! نعره کشیدم

.

غرور چشم حیدر را شکستم

چنان محکم زدم در را شکستم

در خانه‌ ز لولا تا جدا شد

زدم‌ پهلوی کوثر را شکستم

.

در افتاد و زمین افتاد زهرا

علی می زد فقط فریاد زهرا

همین که ناله زد فضّه خذینی 

همه گفتند که جان‌ داد زهرا

.

یکی آتش به کل باغ می زد

یکی بر قلب زینب داغ می زد

میان آن شلوغی ها مغیره

به دست فاطمه شلاق می زد …

.

کشیدم هر طرف شیر خدا را

زدم در آن میانه بچه ها را

تن زهرا به زیر دست و پا بود

علی انداخت بر رویش عبا را

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *