کسی که درد سوزانده دلش را
***
کسی که درد سوزانده دلش را
بیا ای دل برای گریه امشب
بخوانیم اعتراف قاتلش را
.
سر بیعت حکومت در خطر بود !
از این سو کوه هیزم جمع می شد
از آن سو فاطمه در پشت در بود
.
اراذل این شرایط را که دیدند
به سمت خانه ی حیدر دویدند
نصیحت کردن زهرا به هم خورد
میان صحبتش هو می کشیدند !
.
نفس می زد صدایش را شنیدم
علی را در احد یکباره دیدم
هزاران کینه در دل داشتم من
زدم با پا به در ! نعره کشیدم
.
غرور چشم حیدر را شکستم
چنان محکم زدم در را شکستم
در خانه ز لولا تا جدا شد
زدم پهلوی کوثر را شکستم
.
در افتاد و زمین افتاد زهرا
علی می زد فقط فریاد زهرا
همین که ناله زد فضّه خذینی
همه گفتند که جان داد زهرا
.
یکی آتش به کل باغ می زد
یکی بر قلب زینب داغ می زد
میان آن شلوغی ها مغیره
به دست فاطمه شلاق می زد …
.
کشیدم هر طرف شیر خدا را
زدم در آن میانه بچه ها را
تن زهرا به زیر دست و پا بود
علی انداخت بر رویش عبا را
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید